22-4-2021

2
-2-1400

تقويم جديد: روزه سخت

تقويم قديم: روزه سخت

با کلیک کردن بر روی هر یک از آیکون های صفحه می توانید درباره آن قدیس، جشن یا مناسبت مطالعه نمایید

بزرگداشت
 
قديس تئودور سيكتو، اسقف آناستاسيوپوليس (٦١٣ م)
 
قديس لوقاى انجيل نگار و شمايل نگار، از ٧٠ رسول.


قديس كلمنت، اسقف سارديسا در ليديا، از ٧٠ رسول 


 قديس ناتانئيل(بارتولومئو) مبشر در سوريه و آسياى صغير از ٧٠ رسول

روز گراميداشت

تقویم جدید :  22  آوريل

تقويم قدیم  : 5  مى

 

قرائت كتاب مقدس

ساعت ششم ؛

اشعيا ٦٥: ٨- ١٦

سرويس مغرب؛

قرائت عهد عتيق: پيدايش ٤٦: ١- ٧

قرائت عهد عتيق: امثال ٢٣: ١٥- ٢٤: ٥

  

دعاى روزانه

خدا را در اعلى عليين جلال و بر روى زمين صلح و سلامتى، و در ميان مردم رضامندى باد! ای خداوند، لب و دهان مرا بگشا تا ستایش تو را اعلام نمايد. 

 

مزمور٨٨؛ 

ای یهوه خدای نجات من، شب و روز نزد تو فریاد کرده ام. دعای من به حضور تو برسد، به ناله من گوش خود را فراگیر. زیرا که جان من از بلایا پر شده است و زندگانی ام به قبر نزدیک گردیده. از فرو روندگان به هاویه شمرده شده ام و مثل مرد بی قوت گشته ام. در میان مردگان منفرد شده، مثل کشتگان که در قبر خوابیده اند، که ایشان را دیگر به یاد نخواهی آورد و از دست تو منقطع شده اند. مرا در هاویه اسفل گذاشته ای، در ظلمت در ژرفی ها. خشم تو بر من سنگین شده است و به همه امواج خود مرا مبتلا ساخته ای. آشنایانم را از من دور کرده، و مرا مکروه ایشان گردانیده ای محبوس شده، بیرون نمی توانم آمد. چشمانم از مذلت کاهیده شد. ای خداوند، نزد تو فریاد کرده ام تمامی روز. دستهای خود را به تو دراز کرده ام. آیا برای مردگان کاری عجیب خواهی کرد؟ مگر مردگان برخاسته، تو را حمد خواهند گفت؟ آیا رحمت تو در قبر مذکور خواهد شد؟ و امانت تو در هلاکت؟ آیا کارعجیب تو در ظلمت اعلام می شود و عدالت تو در زمین فراموشی؟ و اما من نزد تو ای خداوند فریاد بر آورده ام و بامدادان دعای من در پیش تو می آید. ای خداوند چرا جان مرا ترک کرده، و روی خود را از من پنهان نموده ای. من مستمند و از طفولیت مشرف بر موت شده ام. ترسهای تو را متحمل شده، متحیر گردیده ام. حدت خشم تو بر من گذشته است و خوف های تو مرا هلاک ساخته. مثل آب دور مرا گرفته است تمامی روز و مرا از هر سو احاطه نموده. یاران و دوستان را از من دور کرده ای و آشنایانم را در تاریکی.

بعد از مزمور: 

جلال بر پدر و پسر و روح القدس، اکنون و تا ابد و تا جمیع اعصار، آمین. 

هللویاه، هللویاه، هللویاه! جلال بر تو، ای خدا! (۳مرتبه)

 

پنج شنبه، دعا به رسولان مقدس و قدیس نیکولاس

 

تروپاريون ؛

ای رسولان مقدس، نزد خدای رحیمِ ما شفاعت نمایید تا بخشایش گناهانمان را به جان ما عطا فرماید!

 كونتاكيون ؛

ای خداوند، تو واعظین استوار، آنانی که الهام الهی یافته‌اند، یعنی رسولان مقدس را به آرامش و بهره‌مندی از برکاتت وارد ساخته‌ای. زیرا زحمات و مرگ ایشان را فراتر از هر قربانی سوختنی پذیرفته‌ای، ای تو تنها کسی که از رازهای دلمان باخبری.

  


انديشه هاى قديس تئوفان راهب

 

 

"پسرم بشنو ، و عاقل باش ، و دل خود را در طريق مستقیم هدایت کن" (امثال 23: 19).

 افکار به طور مداوم از دل جریان می یابد ، گاهی اوقات خوب است ، اما بیشتر شر است. به هیچ وجه نباید از شر پیروی کرد ، اما خیر همیشه نباید تحقق یابد؛ اتفاق می افتد که افکار خوب به خودی خود در عمل به دلیل شرایط نامناسب هستند. به همین دلیل است که توصيه می شود که به خود گوش دهید ، مراقب همه چیزهایی که از دل می آید باشيد - شر را رد كنيد ، در مورد خوبی ها بحث كنيد و تنها آنچه را که واقعاً خوب است ، انجام دهید.

اما بهتر از همه این است که دل را به طور کامل محصور کنیم ، به طوری که هیچ چیز بدون اجازه ذهن از آن خارج و به درون آن وارد نشود ، به طوری که ذهن بر همه چیز مقدم باشد و حرکات دل را تعیین کند. اما این ذهن فقط بايد ذهن مسیح باشد. بنابراین، هوشمندانه و از صميم قلب با مسیح متحد شوید و همه چیز در درون شما مرتب خواهد بود.

 

مبانى ارتدوكس

نتیجه انجام دادن احکام.

در نماز صبح و عصر ، مسیحیان از خدا می خواهند که به آنها درک و فيض عطا کند تا احکام خدا را انجام دهند (در مزامیر به آنها شريعت ، فرايض ، وصايا نیز گفته می شود). و در اولین دعای شکرگذاری برای عشاء مقدس ، ما می خواهیم راز مقدس را در انجام احکام الهی به ما اعطا فرمايد.

با انجام احکام ، فرد هر روز بیشتر مورد تأیید قرار می گیرد ، در نیکی رشد می کند ، این برای او طبیعی و عادى می شود. در مورد شخصی که دروغ نمی گوید ، این طبیعی است و نیازی به تلاش ندارد. و برعکس ، آنها در مورد كسى كه به گناه خو گرفته می گویند که او روی یک شیب غلت می خورد.

از طرف دیگر ، فردى که خود را به انجام احکام وادار کند ، خیلی زود متقاعد می شود که نمی تواند به طور کامل هیچ یک از آنها را انجام دهد ، متوجه می شود که از نظر اخلاقی و روحی بیمار است. از این دید واقعی ، هوشیارانه از خود ، فروتنی حاصل مى شود، برای کمک و شفقت به دیگران به مسيح متوسل می شود، از درک اینکه همه ما در اسارت گناه هستیم.

  

توصيه عملى

 

آیا اگر جایی برای قرار دادن شمع نباشد ، می توان شمع را روی شمعدان گذاشت؟

اين چيزى است که باید انجام شود. شمع شما ارائه قربانى (هديه) است، اما قربانی قبلاً توسط شما آورده شده و شما مى توانيد آنرا آنجا بگذاريد و خادمين بعداً شمع را روشن می کنند. از طرف دیگر ، می توانید کمک مالی را در صندمق کلیسا قرار دهید و شمع ها را نگیرید ، این یک قربانی مشابه است.

درس روز

 

شهر غل و زنجيرها

 

یک بار تاجرى به کشور دیگری رفت و به شهری عجیب رسيد که در آن همه ساکنان شهر در زنجير بودند. تاجر فکر کرد: "و اگر آنها زنجیرهایی را نیز بر من قرار دهند ، پس چه باید كنم؟"

در همان لحظه نگهبانان ظاهر شدند و با دیدن یک مرد آزاد، بلافاصله او را در غل و زنجير قرار دادند. با از دست دادن فرصت بازگشت به خانه ، تاجر افسرده شد. وی از اهالی شهر پرسید که چرا همه آنها را به غل و زنجیر بسته اند؟ آنها پاسخ دادند که مدتهاست چنین دستورى در شهر آنها بوده است. تاجر پرسید:

- آیا همه ساکنان شهر محکوم به بستن زنجير در تمام زندگی خود هستند؟

مردم به او پاسخ دادند:

- طبق شایعات ، گاهی اوقات پیرمردی به شهر ما می آید که آزاد است و زنجير نمی بندد. فقط او می داند که چگونه از شر آنها خلاص شود. اما او به ندرت ظاهر می شود به طوری که بسیاری شک دارند که آیا این صحت دارد؟

تاجر فکر کرد: "کاری نمى توان كرد، ما باید این پیرمرد را پیدا کنیم و بدانیم چگونه آزاد شویم."

سالها از آن زمان گذشت ، تاجر پیر و موهايش خاکستری شد. و سپس یک روز او به طور غیر منتظره پیرمردی را دید که در خیابان قدم می زد. او به زنجیر بسته نبود!

زندانى فرياد زد – اى پير ، به من کمک کن تا از شر اينها خلاص شوم!

پير مرد جواب داد – فرزند، به طور ذهنی به خودت بگو: "بگذار نگهبانان فوراً زنجيرها را از من بردارند" - و تو آزاد خواهی شد.

زندانی فکر کرد این یک شوخی بد است ، اما تصمیم گرفت تلاش کند و این سخنان گرامی را به خودش گفت. بلافاصله نگهبانان ظاهر شدند و او را از زنجيرها آزاد کردند.

تاجر تصمیم گرفت فوراً از این شهر عجیب خارج شود و تعجب كرد که چه اتفاقی افتاده است. با دویدن از دروازه شد خارج شد ، او دوباره پیرمردی را که به او کمک کرده بود دید.

- اى پير ، این چه نوع شهری است؟

پير مرد گفت: شهری که در آن زندانی مى شوند و از زنجيرها آزاد می شوند ، درست با فکر كردن درباره آن. تو نجات یافتی زیرا به سخنان من ایمان آوردى. و کسانی که ایمان ندارند برای همیشه زندانی می مانند و من دیگر نمی توانم به آنها کمک کنم.