ایمان و زندگی اورتودکس
خلاصۀ اصول اعتقادات

                                 بخش 1  -  ایمان یک مسیحی اورتودکس

                                        فصل 9 -  سقوط فرشتگان

  

 

شما به ما گفتید که برخی فرشتگان با خدا مخالفت کردند و در برابر او موضعی خصمانه گرفتند. فرشتگان برعلیه خدا شدند؟ این اتفاق چگونه افتاد؟ و پس از آن چه اتفاقی برای همۀ آنها رخ داد؟

 

خدا تمام فرشتگان را با ارادۀ آزاد آفرید و ایشان را مجبور نکرد که در مشارکت با او باقی بمانند؛ آنها آزاد بودند که تصمیم خودشان را بگیرند. همانطور که گفتیم، نُه طبقه از فرشتگان در اطاعت از خدا ثابت قدم ماندند و از آن پس، در برکت او شریک هستند و بی‌وقفه او را پرستش و خدمت می‌کنند.

اما یک سلسله یا طبقۀ دیگر از فرشتگان تحت رهبری «لوسیفر» وجود داشت. معنای نام او عبارت است از «کسی که روشنایی صبح را می‌آورد.» جایگاه او بسیار مهم بود. با این حال، از آزادی خود به‌درستی استفاده نکرد. همانطور که روح‌القدس از طریق اشعیای نبی بر ما آشکار می‌فرماید، او تصور می‌کرد که می‌تواند به جلالی بالاتر از جلالی که خدا به او داده بود، دست یابد: «ای ستاره صبح، ای پسر فجر، چگونه از آسمان فرو افتاده‌ای! ای که ملتها را ذلیل می‌ساختی، چگونه خود بر زمین افکنده شده‌ای! در دل خود می‌گفتی: ”به آسمان صعود خواهم کرد، و تخت خود را فراتر از ستارگان خدا خواهم افراشت؛ بر کوهِ اجتماع جلوس خواهم کرد، بر بلندترین نقطۀ کوه مقدس؛ به فراز بلندیهای ابرها صعود خواهم کرد، و خود را مانند آن متعال خواهم ساخت» (اشعيا ١٤ :­۱۲-۱۴). لوسیفر با انتخاب خودش، فرشتگان طبقۀ خود را نیز اغوا کرد. روح‌القدس، در کتاب مکاشفۀ یوحنا، بر ما آشکار می‌سازد که پس از آن چه اتفاقی افتاد: «و ناگهان جنگی در آسمان درگرفت. میکائیل و فرشتگانش با اژدها جنگیدند و اژدها و فرشتگانش در برابر آنان به پیکار ایستادند، امّا شکست خوردند و پایگاه خود را در آسمان از دست دادند. اژدهای بزرگ به زیر افکنده شد، همان مار کهن که ابلیس یا شیطان نام دارد و جملۀ جهان را به گمراهی می‌کشاند. هم او و هم فرشتگانش به زمین افکنده شدند» (مکاشفه ١٢ :­۷-۹). بدین طریق، لوسیفر از جایگاه فرشتۀ اعظم خداوند، حامل یا آورندۀ نور و روشنایی، در نهایت به‌خاطر خودمحوری‌اش به دیوی تاریک تبدیل شد. از آن پس، اصطلاح «خودخواهی به سَبک لوسیفر» برای کسی به کار می‌رود که خودخواهی زیادی در رفتارش نشان می‌دهد و این خصوصیت به یک رفتار ریشه‌دار و کهن تبدیل شده است.

از آن پس، لوسیفر «شیطان» نامیده شد، که معنای آن عبارت است از «کسی که با خدا به مخالفت برمی‌خیزد»، یا موجودی انقلابی، دشمن و مخالف خدا. کتاب‌مقدس او را با نامهای بسیاری توصیف می‌کند: ابلیس، بدین خاطر که حقیقتی را که از خداست، تحریف می‌کند؛ وسوسه‌گر، چون مردم را به وسوسه می‌کشاند؛ بِعِلزِبول (رئیس دیوها، م.ک. متی ١٢ :­۲۴) یا بِلعیال (م.ک. ۲-قرن ٦ :­۱۵)، و گمراه‌کننده‌ای است که عالم را به نفرتی مرگبار نسبت به خدا منحرف می‌سازد؛ کسی که تمایلی بی‌حد و حصر به دشمنی با انسان دارد. شیطان برضد خدا، فرشتگان مقدس و قوم خداست. او دشمن نامرئی انسان است که با تمام راههای شریرانه، سعی دارد او را از خدا دور سازد، بندۀ خود گردانَد و با خود به کام مرگ و لعنت ابدی بکشاند. او با حیله و نیرنگ بسیار، از دروغ، فریب،‌ دشمنی، عداوت، ناسازگاری و افکار بی‌ایمانی استفاده می‌کند.

شیطان و ارواح شریرِ او، با غروری که ویژگی خاص آنهاست، می‌خواهند خود را به‌عنوان حاکمان این جهان نشان دهند، یعنی موجوداتی که بر جهان حکومت می‌کنند. اما قدرت آنها محدود است. در اناجیل می‌بینیم که دیوها از دیدن عیسای مسیح به وحشت می‌افتند: «ای عیسی، پسر خدای متعال، تو را با من چه کار است؟ تو را به خدا سوگند می‌دهم که عذابم ندهی!»» (مرقس ٥ :­۷). همچنین، در مورد مردی که دیوزده شده بود و خداوندگار او را شفا داد، می‌بینیم زمانی که مسیح به ارواح خبیث دستور داد که بیرون آیند و آن مرد رنج‌دیده را رها کنند، آنها از او خواستند که اجازه دهد وارد خوکها شوند (م.ک. مرقس ٥ :­۱۲-۱۳). همچنین، آنها آزاد نیستند که کنترل روح انسانی را که به مسیح تعلق دارد، در دست بگیرند. یک مسیحیِ تعمیدیافته که در مشارکت با مسیح زندگی می‌کند و با استفاده از فیض خدا می‌جنگد، از تیرهای شیطان در امان می‌ماند. یوحنای انجیل‌نگار به وضوح بیان کرده، می‌فرماید: «ای جوانان، به شما می‌نویسم، زیرا توانایید و کلام خدا در شما ساکن است، و بر آن شریر غلبه یافته‌اید» (اول یوحنا ٢ :­۱۴)، زیرا «شما، ای فرزندان، از خدا هستید و بر آنها غلبه یافته‌اید، زیرا آن که در شماست بزرگتر است از آن که در دنیاست» (اول یوحنا ۴:۴).

 

اگر چنین است، چرا جهان از شیطان می‌ترسد؟

زیرا او بسیار خطرناک است، به‌خصوص برای افرادی که از طریق تعمید، از حاکمیت او آزاد نشده‌اند. زیرا از طریق این راز مقدس کلیسا، انسان از گناه اولیه و تمام گناهان شخصی‌اش آزاد می‌شود، با مسیح متحد می‌گردد و با فیض خدا در داخل کلیسا تقویت می‌شود و با اسلحه‌های روحانی تجهیز می‌گردد، که می‌تواند با آنها شیطان را مغلوب سازد (م.ک. افسسیان ٦ :­۱۳-۱۸). از سوی دیگر، کسی که تعمید نیافته، خود را در موضع و موقعیتی ضعیف‌تر می‌یابد، زیرا فاقد اسلحه‌های روحانی است، و در عین حال، با حریف یا دشمنی روبرو می‌شود که چون روح است، از او قوی‌تر می‌باشد. پطرس رسول شیطان را به شیری گرسنه تشبیه کرده، می‌فرماید: «هشیار و مراقب باشید، زیرا دشمن شما ابلیس همچون شیری غرّان در گردش است و کسی را می‌جوید تا ببلعد» (اول پطرس ٥ :­۸). او از زیرکی و فریبکاری بسیار استفاده می‌کند. پولس رسول می‌نویسد که شیطان حتی خود را به شکل «فرشتۀ نور» در می‌آورد (دوم قرنتیان ۱۱:­۱۴) تا انسان را فریب دهد و جذب خود کند.

یک مسیحیِ با ایمان از شیطان نمی‌ترسد، اما خیلی مراقب است که قربانی فریب او نشود. همچنین، همواره هشیار و بیدار است که با فیض و قدرت مسیح بتواند با هر حیله و وسوسه مقابله کند. باید بدانیم که شیطان بدون میل و ارادۀ ما، نمی‌تواند بر درون ما تسلط و حاکمیت بیابد. او با استفاده از وسوسه‌ها، به ما حمله می‌کند. او فقط تا اینجا می‌تواند پیش برود. اگر تسلیم وسوسۀ او نشویم، از ما می‌گریزد. به همین دلیل است که یعقوب رسول ما را نصیحت کرده، می‌فرماید: «دربرابر ابلیس ایستادگی کنید، که از شما خواهد گریخت» (یعقوب ٤ :­۷).

 

در خصوص چیزهایی که دربارۀ ارواح می‌شنویم، اینکه به خانه‌های ما می‌آیند و اگر به آنها قربانی ندهیم، به خاطر پافشاری‌مان از ما انتقام می‌گیرند؛ یا دربارۀ جادوگری که برخی مردم به ما می‌گویند که قربانی آن شده‌ایم و باید با جادوگران مشورت کنیم تا ما را از آنها آزاد کنند و چیزهایی از این قبیل، چگونه باید با همۀ اینها برخورد کنیم؟

تمام این نکات کار ارواح شریر هستند و هدفشان این است که با تمام این امور و مواردی شبیه به این، ما را برانگیزند تا درگیرشان شویم و ما را از مسیح دور نگاه دارند. از شیطان هیچ چیز نیکویی بیرون نمی‌آید. حتی اگر او برای کمک به ما تمایل و رغبت نشان دهد، این کار را بدین علت انجام می‌دهد که مقصودی شریرانه در فکر دارد تا اعتماد ما را جلب کرده، حمله‌ای را برضد ما آغاز کند. کسی که به خدا تعلق دارد، نمی‌تواند با اموری نظیر این کنار بیاید. او نمی‌تواند انتظار داشته باشد که از شیطان که رئیس دروغگویان است، دربارۀ آینده‌اش بداند؛ یا از او در مورد مسائلی نظیر اینکه چه زمانی باید شغل جدیدش را شروع کند، با چه کسی و چه زمانی باید ازدواج کند و غیره، از او کمک و راهنمایی بخواهد. کسی که به خدا تعلق دارد، به‌طور کامل و مطلق به پدر آسمانی اطمینان می‌کند، کسی که پر از محبت، دانای مطلق و قادرمطلق است، و با مشورت و راهنمایی‌ای که از قومِ خدا دریافت می‌کند، در تمام کارهایش تصمیم‌گیری می‌کند.

در مورد آنچه به اجدادمان مربوط می‌شود، باید بگوییم که یک مسیحی نسبت به رفتگان خود احترام قائل است، همواره برای بخشش و آرامش روح ایشان دعا می‌کند، مراسم یادبود برگزار می‌نماید، بدون اینکه قصد و نیت پرستش ایشان را داشته باشد، زیرا پرستش تنها از آنِ خداست. و همچنین، به نام ایشان نیکوکاری و خیرات می‌کند.

شخصی که به خداوندگارمان عیسی مسیح ایمان دارد و به او وفادار است، می‌داند که آنچه وجود دارد، عبارت است از:

* فرشتگان مقدس که انسان با آنها روابطی نیکو دارد، زیرا به تمام احتیاجات او رسیدگی می‌کنند.

* روح اجداد، که شخص قدردانی ومحبتش را با دعا، مراسم یادبود و خیرات به ایشان ابراز می‌دارد.

* جمعیت کثیری از مقدسین که روی زمین و مطابق با ارادۀ خدا زندگی کرده‌اند و اکنون، از همان وضعیت مبارک آسمانی که در آن قرار دارند، یعنی در مشارکت و صمیمیت با خدا، دائماً برای کل جهان شفاعت می‌کنند. ایماندار به مقدسین کلیسا احترام می‌گذارد و اغلب به ایشان متوسل می‌شود تا از آنان درخواست شفاعت نماید یا از ایشان ستایش و سپاسگزاری به‌عمل بیاورد.

بنابراین، یک مسیحی به‌جز این روح‌ها، با ارواح دیگر که در حرکت هستند و زیر فرمان شیطان می‌باشند، کاری ندارد.

حضرت یوحنای مقدس الهيدان ما را اینچنین اندرز می‌دهد: «ای حبيبان، هر روحی را باور مکنید، بلکه روحها را بیازمایید که آیا از خدا هستند یا نه» (اول یوحنا ٤ :­۱).