26-7-2023

4
-5-1402

تقويم جديد: روزه، روغن مجاز

تقويم قديم: روزه، روغن مجاز

با کلیک کردن بر روی هر یک از آیکون های صفحه می توانید درباره آن قدیس، جشن یا مناسبت مطالعه نمایید

بزرگداشت

قديس موسى مجارستانى، از غارهاى كيف

شهيدان بزرگ هرمولائوس، هرميپوس و هرموكراتس در نيكومديا (٣٠٥ م)



شهيد پاراسكيوى از رم (١٣٨ م)

روز گراميداشت

تقویم جدید: 26  جولاى

تقويم قدیم:  8 آگوست

 

قرائت كتاب مقدس

 

قرائت عهد عتیق: امثال سلیمان 5: 15-6: 3

قرائت رساله رسولی: اول یوحنا 4: 1-6

قرائت رساله رسولی: اول یوحنا 4: 25-5: 5

قرائت انجیل مقدس: یوحنا 10: 9-16

قرائت رساله رسولی: فیلیپیان 3: 7-14

قرائت انجیل مقدس: مرقس 15: 29-31, 42-45

قرائت رساله رسولی: اول قرنتیان 10: 12-22

قرائت انجیل مقدس: متی 16: 20-24

 

 

دعاى روزانه

خدا را در اعلى عليين جلال و بر روى زمين صلح و سلامتى، و در ميان مردم رضامندى باد! ای خداوند، لب و دهان مرا بگشا تا ستایش تو را اعلام نمايد. 

 

مزمور٨٨؛ 

ای یهوه خدای نجات من، شب و روز نزد تو فریاد کرده ام. دعای من به حضور تو برسد، به ناله من گوش خود را فراگیر. زیرا که جان من از بلایا پر شده است و زندگانی ام به قبر نزدیک گردیده. از فرو روندگان به هاویه شمرده شده ام و مثل مرد بی قوت گشته ام. در میان مردگان منفرد شده، مثل کشتگان که در قبر خوابیده اند، که ایشان را دیگر به یاد نخواهی آورد و از دست تو منقطع شده اند. مرا در هاویه اسفل گذاشته ای، در ظلمت در ژرفی ها. خشم تو بر من سنگین شده است و به همه امواج خود مرا مبتلا ساخته ای. آشنایانم را از من دور کرده، و مرا مکروه ایشان گردانیده ای محبوس شده، بیرون نمی توانم آمد. چشمانم از مذلت کاهیده شد. ای خداوند، نزد تو فریاد کرده ام تمامی روز. دستهای خود را به تو دراز کرده ام. آیا برای مردگان کاری عجیب خواهی کرد؟ مگر مردگان برخاسته، تو را حمد خواهند گفت؟ آیا رحمت تو در قبر مذکور خواهد شد؟ و امانت تو در هلاکت؟ آیا کارعجیب تو در ظلمت اعلام می شود و عدالت تو در زمین فراموشی؟ و اما من نزد تو ای خداوند فریاد بر آورده ام و بامدادان دعای من در پیش تو می آید. ای خداوند چرا جان مرا ترک کرده، و روی خود را از من پنهان نموده ای. من مستمند و از طفولیت مشرف بر موت شده ام. ترسهای تو را متحمل شده، متحیر گردیده ام. حدت خشم تو بر من گذشته است و خوف های تو مرا هلاک ساخته. مثل آب دور مرا گرفته است تمامی روز و مرا از هر سو احاطه نموده. یاران و دوستان را از من دور کرده ای و آشنایانم را در تاریکی.

بعد از مزمور: 

جلال بر پدر و پسر و روح القدس، اکنون و تا ابد و تا جمیع اعصار، آمین. 

هللویاه، هللویاه، هللویاه! جلال بر تو، ای خدا! (۳مرتبه)

 

پنج شنبه، دعا به رسولان مقدس و قدیس نیکولاس

 

تروپاريون ؛

ای رسولان مقدس، نزد خدای رحیمِ ما شفاعت نمایید تا بخشایش گناهانمان را به جان ما عطا فرماید!

 

كونتاكيون ؛

ای خداوند، تو واعظین استوار، آنانی که الهام الهی یافته‌اند، یعنی رسولان مقدس را به آرامش و بهره‌مندی از برکاتت وارد ساخته‌ای. زیرا زحمات و مرگ ایشان را فراتر از هر قربانی سوختنی پذیرفته‌ای، ای تو تنها کسی که از رازهای دلمان باخبری.

 

 

 

 

انديشه هاى قديس تئوفان خلوت نشين

  

(1 قرنتیان 6 :20-7 :12 ؛ متی 14 :1-13 )

 شایعه ای در مورد اعمال خداوند به هیرودیس رسید. او فوراً نتیجه گرفت: این یحیی است که برخاسته است. شما هرگز نمی دانید که ممکن است به چه چیزی فکر کنید!  و با این حال او به هیچ کس جز یحیی فکر نمی کرد. چه کسی این جهت را به افکار او داد؟ وجدان. شما نمی توانید اعمال ناشایست را از او پنهان کنید، هیچ چیز نمی تواند قضاوت او را اصلاح کند. هیرودیس با سر بریدن یحیی، این حق را برای خود قائل شد و دیگران چنین حقی را انکار نکردند، اما وجدان حرف خود را زد و او نمی توانست صداى او را با هیچ چیز خفه کند. اینجا یحیی را می بیند.

 چقدر از این قصه ها می دانیم که وجدان به دنبال گناهکار می رود و موضوع و عمل گناه را به گونه ای برای او ترسیم می کند که حتی در بیرون هم آنها را می بیند! بنابراین، صدایی در ما وجود دارد که باید تشخيص دهيم آن صدای ما نيست. صداى چه کسی است؟  صداى خدا. ذات ما از اوست، صدا از او است. اگر او از آن خداست، پس باید گوش کرد، زیرا مخلوق جرات گذر از خالق را ندارد. اين صدا می گوید که یک خدا وجود دارد ، که ما کاملاً به او وابسته هستیم، و بنابراین نمی توانیم جز ترسی از خدا را در خود پرورش دهیم. با داشتن آن، باید اراده خدا را که وجدان نشان می دهد، انجام دهیم. همه اینها کلام خدا را تشکیل می دهد که در ذات ما نوشته شده، خوانده شده و به ما عرضه شده است، و می بینیم که مردم در همه زمان ها و همه کشورها این كلام را می شنوند و به آن توجه می کنند.

 همه جا به خدا ایمان دارند، همه جا به وجدان گوش می دهند و چشم انتظار زندگی آینده هستند. تازه الان است که به نوعی به رسميت نشناختن اين حقايق مد شده است. این همان کاری است که طبیعت گرایان - دانشمندان علوم طبیعی- انجام مى دهند. این بدان معنی است که دانشمندان علوم طبیعی یک آموزه غیر طبیعی را موعظه می کنند.

 

 

 

 

مبانى ارتدوكس

 

صداى زنگ ناقوس كليسا

 صداى زنگ یکی از اجزای مهم عبادت ارتدوكس است. آن قوم خدا را به دعا دعوت می کند، بر شادی جشن تأکید می کنند و مهمترین لحظات خدمات معبد را مشخص می کنند. مردم روسیه كه قسمت ضربى را بخشی از زبان زنگ می نامند، زدن زنگ را به صدای زنده تشبیه کردند. در ضربات ناقوس کلیسا، نیروی شگفت انگیزی نهفته است که عمیقاً در قلب انسان نفوذ می کند و احساسات متقابل را برمی انگیزد: حالتى روشن، شادی آور و آرام در روح های نيك، و حالتى آزار دهنده و سوگوار در روح های تلخ.

 در كليساى اسلاوى، ناقوس كليسا کمپان نامیده می‌شود. قبل از نصب مبارزان، آئین تبرک خود را انجام می‌دهند که در دعای آن از خداوند می‌خواهند: «ای جوجه تیغی به او فضل عطا کن، گویا هر که زنگ او را می‌شنود، چه در روزها و چه در شب، به وجد می‌آید.  برای تجلیل نام قدوس تو، به خداوند دعا کنیم. 

انواع اصلی صداى زنگ: blagovest، chime، trezvon .

 

توصیه عملی

  

 نگرش نسبت به گوشت در مسیحیت ارتدوكس چیست؟

 كانن رسولان مقدس، قانون 51: اگر کسی، اسقف یا كاهن، یا شماس، یا به طور کلی از درجات مقدس، از ازدواج، گوشت یا شراب كناره گيرى كند، نه به خاطر عمل پرهیز، بلکه به دلیل بیزاری، فراموش کردن این که همه چيز را نيكو آفريده شده است، و اینکه خداوند با آفریدن انسان، زن و مرد را با هم آفرید و بدین ترتیب به خلقت تهمت می زند: او یا باید اصلاح شود، یا از رتبه مقدس بیرون رانده شود و از کلیسا طرد شود. غیر روحانی هم همینطور.

درس روز

 

 

 دو دوست در یک کشور عربی زندگی می کردند. هر روز غروب در آتشگاه جمع می شدند و روی صندلی های کوچک سه پا می نشستند و صحبت می کردند. چنین شد که یکی از آنها شیخ شد. او به یک قصر سنگی نقل مکان کرد و اکنون بر تخت بلندی که از مروارید ساخته شده بود مى نشست. بسیاری از مردم برای تعظیم در برابر شيخ جدید مى آمدند.

 دوست قدیمی او نیز آمد و خوشحال شد که به او تبریک بگويد، اما شیخ مغرور نخواست او را یکدفعه راه دهد و او را روزها در درگاه منتظر گذارد. سرانجام، شیخ دستور داد که دوستش را به داخل راه دهند. دوست با متواضعانه وارد شد و شیخ حتی بیشتر بر تخت مرواریدی مجلل خود نشست. دوستش همه چیز را فهمید و عمداً شروع به نگاه کردن به اطراف کرد، گویی با چشمان خود به دنبال شیخ می گشت. سپس شیخ با عصبانیت از او پرسید که دنبال چه می گردی؟

 دوست جواب داد:"من دنبالت می گردم، مرد، کجایی؟" و با ناراحتی اضافه کرد: وقتی روی یک صندلى کوچک مى نشستى، صندلی پشت مرد را نمى شد ديد و حالا ببین، مردی را جلوى تخت نمی توانی پیدا کنی.