چرا کسی بخواهد دشمنی را ببخشد؟

 پدر استفان فریمن ~

  منبعhttp://oodegr.com  :       

 

 

 

 

بخشش دشمنان فرمان مسیح است، اما هنوز چیزی است که ما تقریبا انجام آنرا غیرممکن می پنداریم. چرا مسیح چنین چیزی را از ما خواست؟

 

سخنرانی امروز تحت عنوان "چرا کسی بخواهد دشمنی را ببخشد؟" که بیان می کند مسیحیان توسط مسیح فرمان گرفته اند تا دشمنانشان را ببخشند، مورد اطلاع همگان است. ما اغلب این را فقط به ظاهر ارزش می نهیم تا مکشوف سازیم که اگر این غیرممکن نباشد، بسیار سخت است و سپس نتیجه گیری کنیم که این فرمان یک ایدۀ غیر قابل انجام است. برای غیر مسیحیان، بخشش دشمنان، در برخی موارد ایده ای مشترک با مسیحیان می باشد. در واقع، بیشتر مردم به صلح اعتقاد دارند؛ اما اگر نه حداکثر، بسیاری از غیر مسیحیان فوراً خطراتی که در بخشیدن یک دشمن هست را تشخیص می دهند، هرچه باشد آنها دشمن هستند. چرا مسیح چنین فرمانی به ما می دهد؟

 

چند مورد وجود دارد که می تواند دلایل خوبی برای جلوگیری کردن از این فرمان باشند. اولاً، فرمان مسیح برای بخشیدن دشمنان، یک استراتژی جهانی برای آوردن صلح به جهان نیست. مسیح هیچ گاه اشاره نکرده است که اطاعت از فرامین او جهان را جای بهتری خواهد ساخت. در واقع، او به پیروانش هشدار می دهد که پیمودن مسیری که او می رود ممکن است به معنای مرگ باشد.

 

دوماً، فرمان مسیح برای بخشش دشمنان به عنوان ایده ای برای بهبود اخلاقی ما نیست. امکان ناپذیری که ما در این فرمان با آن مواجه می شویم، خود نشان دهنده این است که این رفتار یک هدیه از سوی خداست. همانطور که مسیح می گوید، "نزد انسان این محال است لیکن نزد خدا همه چیز ممکن است." (متی 19:26، لوقا 18:27، مرقس 10:27)

 

سوماً، فرمان مسیح که دشمنان خود را ببخشیم، به منظور کمک برای با هم کنار آمدن، نیست. در واقع، او خود می گوید که آمدن او، حتی در داخل خانواده ها، اختلاف خواهد آورد. بخشش دشمنان در عمل، بسیار کمتر از آن چیزیست که ممکن است ما فکر کنیم. پس چرا این فرمان است؟ چرا کسی بخواهد دشمنی را ببخشد؟

                                                                               

پاسخ به این سوال در چند جای انجیل، به ویژه در متی 5: 43-45 و لوقا 6: 35-36 داده شده است. در متی، مسیح می گوید (پدر استفان از نسخه جدید کینگ جیمز نقل قول می کند):

 

شنیده اید که گفته شده است "همسایه خود را محبت نما و دشمن خود را عداوت کن". اما من به شما می گویم، که دشمنان خود را محبت نمایید و برای لعن کنندگان خود برکت بطلبید، و به آنانی که از شما نفرت کنند، احسان کنید و به هر که به شما فحش دهد و جفا رساند، دعای خیر کنید، تا پدر خود را که در آسمان است پسران شوید. زیرا که آفتاب خود را بر بدان و نیکان طالع می سازد و باران بر عادلان و ظالمان می باراند.

 

در لوقا، او می گوید:

بلکه دشمنان خود را محبت نمایید، و احسان کنید و بدون امید عوض، قرض دهید، زیرا که اجر شما عظیم خواهد بود و پسران حضرت اعلی خواهید بود. چونکه او با ناسپاسان و بدکاران مهربان است. پس رحیم باشید، چنانکه پدر شما نیز رحیم است.

 

در حال حاضر این عبارت ها قطعا موازی هستند و در زمینه ای بسیار مشابه رخ می دهند. در هر دو مورد، یک دلیل مشابه برای فرمان داده شده است. ما باید دشمنانمان را ببخشیم "تا ممکن شود پسران پدرتان در آسمان باشید" و "پسران حضرت اعلی باشید". بخشش دشمنان و اقدامات مرتبط با آن مشخصاً مطرح می شوند تا ما بتوانیم با تصویر خدا مطابقت داشته باشیم. در واقع چنین بخششی، ظهور همان انطباق بسیار است. قدیس سیلوان از کوه آتوس گفته است: "شما فقط به اندازه ای که دشمنان خود را محبت می کنید، خدا را می شناسید." این انطباق یک مطابقت اخلاقی نیست؛ ما تلاش نمی کنیم مانند پسران حضرت اعلی باشیم، ما تلاش نمی کنیم مانند پسران پدرمان در آسمان ​​باشیم. در فرمان مسیح نیز یک اتحاد واقعی با خدا ارائه شده است، سهیم شدن در زندگی او. همچنين در گفته های قدیس سيلوآن نشانی واضح از چنین اتحادی ارائه می شود. بسیاری از کسانی که به تجربیات و انتخاب های مذهبی خود دست یافته اند اشاره می کنند که؛ اما آنانی که دشمنان خود را محبت نمی نمایند، هنوز راه طولانی در مسیر نجات در پیش رو دارند.

 

همچنین برخی از افراد هستند که به دنبال تمایز بین دشمنان خود را ببخشید و در واقع آنها را دوست داشته باشید، هستند. در حال حاضر این چیزی در مورد تمایز حقوقی است که در آن مردم تصور می کنند که این خودشان هستند که فرمان را حفظ می کنند، در حالی که واقعاً، آن را حفظ نمی کنند. این یک توهم روحانی است. فرمان نه تنها از ما می خواهد که دشمنانمان را ببخشیم، بلکه آنها را محبت نماییم و برای آنها کارهای نیک انجام دهیم. این است که سخت است و اغلب غیرممکن است، و به سادگی به این واقعیت اشاره می کند که ما با فیض نجات یافته ایم و این نیز یک مفهوم حقوقی نیست. خداوند ادعا نمیکند که ما دشمنانمان را محبت نماییم و سپس آن را فیض بخوانیم. در درک ایمان ارتدوکس فیض، نگرش خوب خدا نسبت به ما نیست، بلکه در واقع زندگی خداست،  به زبان پدران "انرژی های الهی" اوست. این خود خداست که درون ما کار می کند، که نجات ماست. همانطور که در فیلیپیان می گوید "زیرا خداست که در شما بر حسب رضامندی خود، هم اراده و هم فعل را بعمل ایجاد می کند" (فیلیپیان 2: 13)

 

بنابراین، او که به ما این فرمان را می دهد، نیز اوست که به ما فیضی می دهد که حفظ فرمان را ممکن می سازد. اما ما خودمان هستیم که اجازه نمی دهیم چنین فیضی درون ما کار کند. ما در برابر خدا مقاومت می کنیم. ما با انگیزه خوب او برای محبت نمودن و بخشش مقاومت می کنیم. البته، این به سادگی، توصیف گناهی است که درون ما کار می کند. در مقابل گناه، ما توبه می کنیم، این است که ما به دنبال فیض خداوند هستیم تا اعترافات گناهانمان را انجام دهیم، عشاء ربانی را دریافت کنیم، صدقه بدهیم، تلاش کنیم تا به دشمنانمان نیکی کنیم. کار فیض گاهی اوقات به نظر می رسد یخبندان در سرعت خود است. یک توده یخی حرکت دارد، چند فوت در سال حرکت می کند، اما چهره زمین را تغییر می دهد. و بنابراین رسول به ما می گوید: "لکن صبر را عمل تام خود باشد تا کامل و تمام شوید و محتاج هیچ چیز نباشید" (یعقوب 1: 4)

 

داستانی توسط پدر توماس هوپکو گفته شده که برای من مانند یک گنج است، و از هر گونه اشتباهی که ممکن است به داستان آسیب برساند، تقاضای بخشش دارم. او در داستان خود شخصی را توصيف می کند که نمی خواست ببخشاید يا توبه کند ، او پرسيد: "خوب، پس آیا تو ميخواهی که ببخشی؟" و آن شخص تأمل کرد و گفت: "فکر نمی کنم. " پدر توماس گفت: "آیا میخواهی که بخواهی؟"، که این زمان شخص گفت: "من می توانم انجامش دهم." این جای خوبی برای شروع است. جلال بر خداوند.

 

 

 

ترجمه از: خادم خدا